اعتدال در تولید نیست اعتدال در سطح و مقدار اندازه نهایی است. ممکن است خلطی زیاد تولید شود اما زود سوخت و سوز شود و از بین برود و امکان هم دارد خلطی کم تولید شود اما درعین حال غلبه باآن باشد. سلطه به معنای مقدار تولید و مقدار نیاز بدن است.
بدن برای کارکرد مغز نیاز به تولید سودا دارد برای کار و تلاش بدن نیاز به تولید صفرا دارد برای رشد نیاز به تولید دم دارد اما در نتیجه بخاطر سوخت و سوز از حد و اندازه تعادل خارج نخواهد شد.
در سن دم نباید غلبه با دم باشد بلکه سلطه با دم است. سلطه خلط به معنای این است که فعالیت شاخص بدن نیاز به آن خلط دارد. در حدیث قدسی می فرماید:
فأیّما جسد اعتدلت به هذه الأنواع الأربع التی جعلتُها مُلّاکُه و قِوامُه و کانت کُلَّ واحِدَهٍ مِنْهُنَ رُبعاً لا تزید و لا تنقص کملت صحّته و اعتدال بنیانه، فإن زاد منهنّ واحده علیهنّ فقرتهنّ و مالت بهنّ دخل على البدن السقم من ناحیتها بقدر ما زادت، و إذا کانت ناقصه تقلّ عنهنّ حتّى تضعف عن طاقتهنّ و تعجز عن مقارنتهنّ.
هر بدنی که چهار خلط در آن متعادل میباشد چهار طبعی که آنها را ملاک بدن و قوام بدن قرار دادم و بدن برآنها استوار است و هرکدام از اینها یک چهارم است نه بیشتر و نه کمتر است، آن بدن در کمال صحت است. اما اگر یکی از آنها بیشتر از یک چهارم بیشتر شود و بچربد برباقیِ اخلاط، از ناحیه آن خلط غالب و زائد، بیماری بر بدن داخل میشود و شدت و ضعف آن زیادی شدت و ضعف بیماری را مشخص میکند واگر کمتر از بقیه باشد تا اینکه مغلوب بقیه باشد دراین حال نمیتواند با خلطهای دیگر برابری کند که دراینصورت نیز بدن مبتلا به بیماری میشود.
انسان بدون بلغم نمیتواند زنده بماند چون اعضا مثل قلب و ریه نیازمند به خنکی و سردی است و بدن نیازمند چیزی است که صفرا را مهار کند چون نتیجه صفرا مرگ است. و بلغم صفرا را مهار میکند. صفراوی ها دچار تنگی نفس میشوند حتی با وجود بلغم. حال اگر بلغم اصلا وجود نداشته باشد دیگر چه میشود.
هیچکدام به تنهایی کار نمیکنند. مثلا بچهای که رشد نکرده است این سلطه دم ندارد. بنابراین بدن باید در حالت تعادل از چهار خلط باشد چنانچه مفاد این روایت این است که بدن از چهار چیز تشکیل شده و اینها باید برابر باشند و اگر یکی بیشتر یا کمتر شد بدن بیمار میشود و نوع بیماری هم تابع شدت و ضعف غلبه است.